حمله نظامی آمریکا به ایرانم آرزوست

بدست KT

قبل از این که شروع کنید به هرگونه نقد و ناسزا از روی تیتر، بگذارید بگویم که با هرگونه حمله نظامی و استفاده از خشونت مخالفم و آن را کار نادرستی می دانم. حتی در پاسخ به کسانی که می گویند عراق از دست صدام آزاد شد و حالا دموکراسی دارد، می گویم نوش جانشان ولی حمله نظامی اشتباه بوده و هست. هر قدر هم که شاید به نظر خوب بیاید. استفاده از خشونت، خسارت هایش بسیار بیشتر از هرگونه دستاورد دیگری است.

ُاما این قضیه آخری که در آمریکا درباره نقشه تروریستی دو ایرانی مطرح شده و اظهارنظرهایی بسیار جالب و خیلی هایش به واقع خنده دار را باید کمی باز کرد و حتی در جای خودش دید.

یک مسئله اصلی این است که ما هیچ کدام از جزییات این پرونده و از مدارک آن خبر نداریم. اگر دولت جورج بوش و دیک چینی و زمامداری نئوکان ها در آمریکا بود، این ظن قوی می شد که این مدرکی دیگر برای برپایی یک جنگ دیگر و چیزی در مایه های پیدا کردن «سلاح های کشتار جمعی» در عراق است. دولت فعلی آمریکا در حال کم کردن حضور نظامی است و حداقل از ظاهر آن، جنگ طلبی دیده نمی شود.

می ماند خوشحالی ها و نقد و نظر ها. یک چیز مهم این است که در هرجای دنیا در ایران و آمریکا و دیگر کشورها و در درون نظام و خارج از نظام و هرجای دیگر، عده ای جنگ طلب هستند. همه جا هستند. برای جنگ طلب ها، جنگ یعنی سود سرشار. این طبقه به جنگ به عنوان منبع درآمد نگاه می کند و اولویت اصلی اش کسب درآمد از راه جنگ است. این روحیه همه جا هست. آن هایی هم که قاچاق کالا و مواد مخدر و عضو و انسان می کنند هم به دنبال منافع هستند. برایشان درآمد مهم است و اولویت دیگری در کنار این مسئله نیست. برای همین خیلی نهاد و ارگان و سازمان و وزارتخانه تشکیل شده و می شود که این مسئله را کنترل کند. استاندارد هست، قوانین صادرات و واردات هست و منابع مالی ردیابی می شود برای این که این حرص و طمع، اگر رها شود انتها ندارد.

در نتیجه طبیعی است که یک عده از این که احتمال جنگ ایران و آمریکا بالا بگیرد، خوشحال شوند. یا از روی منافع یا از روی جهالت به هر حال این خواسته آن هاست.

این مسئله تروری که در واشینگتن برای حمله به سفیر عربستان و یا حمله به سفارتخانه های عربستان و اسراییل مطرح شده، به واقع خیلی خنده دار و مضحک است از این جهت که بسیار آماتوری و احمقانه است اما آیا می توان به صرف این که این مسئله خنده دار و دور از ذهن است آن را کنار گذاشت؟

در همین نظام جمهوری اسلامی ایران، بخش ها و یا گروه هایی هستند که اقلیت هستند، قدرت و ثروت در دست دارند و هرکاری دلشان می خواهد می کنند و به هیچ جا جوابگو نیستند. گفته می شود که مثلا از فلانی تبعیت می کنند یا تحت نظر آقای خامنه ای هستند و یا جاهای دیگر ولی به واقع دسته ها و گروه هایی هستند که کار خودشان را می کنند.

مثال. محموله سلاحی که در نیجریه کشف و ضبط شد و پرونده آن به شورای امنیت سازمان ملل هم گزارش شد. همان پرونده ای که متکی در جریان آن برکنار شد و رسوایی بدی به همراه آورد. چون یک یا چند نفر تصمیم گرفته بودند با استفاده از مصونیت دیپلماتیک، یک نقشه را عملیاتی کنند ولی این قدر تابلو و احمقانه بود که سلاح های ارسالی آن ها برملا شد.

به واقع چه چیزی از این مسئله دست ایران را می گرفت؟ برای چنین کاری، کدام مصلحت و منفعت نظام یا کشور یا ایرانیان در نظر گرفته شده بود؟

مثال. کمک های مالی و نظامی و سیاسی ایران به حزب الله لبنان و حماس. به طور حتم دستگاه بزرگی در این کار دست دارد و آن را سازماندهی و عملیاتی می کند. آیا این گروه با وزارت خارجه برای مثال هماهنگ می کند؟ یا به کس خاصی جواب می دهد؟ برای این سیاست آیا برنامه ای به مجلس رفته و یا به رفراندوم گذاشته شده؟ اما وقتی که تحریم ها برای این مسئله و دخالت های سپاه می آید، همه با هم باید هزینه هایش را بدهیم. چه ایرانی درون نظام، چه خارج از نظام، چه درون ایران و چه خارج از ایران.

برگردیم به شش سال گذشته. بر همه واضح است که دولت محمود احمدی نژاد از زمان شکل گیری در دوره چهار ساله اول و دوره انتصابی دوم، نماد قانون شکنی و اجرای انتخابی قانون است. بزرگترین آن انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی به رغم نص صریح قانون اساسی بود و فسادهای اداری و مالی این دولت را نمی توان حتی جمع آوری کرد. در نبود یک رسانه مستقل و آزاد، دولت هرکاری که می خواهد می کند و هیچ جوابی هم به هیچ کس نمی دهد. این دولت شش سال گذشته هرکاری می توانسته کرده که نشان دهد به دلیل «از ما بهتر بودن» می تواند هر جا، هر طور دلش خواست عمل کند. هیچ عقلی جمعی و سلیمی کارها و سیاست های این دولت را تایید نمی کند و نهادهای نظارتی چون مجلس و قوه قضاییه و سازمان بازرسی و دیوان محاسبات هم جرات انجام وظیفه ندارند چون برایشان این طور تعریف شده که این دولت بهترین است و هرگونه دخالت در آن یعنی دست کردن در دماغ آقا. از این دولت و نظام فعلی به ویژه پس از انتخابات، هرچیزی برمی آید.

به رغم مضحک و مسخره بودن این مسئله ترور در واشینگتن، به هیچ شکلی نمی توانم با توجه به دولت محمود احمدی نژاد و شکل و کارکرد آن، این پرونده واقعن مضحک را رد کنم. نظام در شش سال گذشته تنها کاری که نکرده، کار عقلانی بوده در نتیجه الان هم از آن برمی آید.

مسئله دیگر شکل ارتباطی این هسته های قدرت است. کدام عقل سلیمی آن زمان این مسئله را به رفراندوم و یا عقل جمعی گذاشت که مثلن الان ترور سعید حجاریان، از اوجب واجبات است؟ این تصمیم ها در پشت درهای بسته و با شست و شوی مغزی انجام می شود تا از خودبیگانگانی عامل دست شوند و دست به کاری بزنند. این هسته های قدرت بسته را نه می توان شناخت و نه می توان پیش بینی کرد و نه می توان کنترل کرد. وقتی آن مداح روز روشن و جلوی چشم همه و در ملاءعام دستور قتل رحیم مشایی را می دهد، آیا کسی می تواند بگوید چه دستورات دیگری در پشت درهای بسته می دهند که ما از آن خبر نداریم؟ آیا کسی می تواند ادعا کند این ها دیگر این قدر هم احمق نیستند؟

آیا واقعن می توان گفت این هسته ها این قدر دست و پایشان باز نیست؟ آیا کسی می تواند به لحاظ عقلانی حرکت ایدئولوژی این افراد را بررسی کند و آن را حدس بزند؟ طرف وقتی قائل به آخرالزمان و موعود است، برایش این گونه تعریف شده که پایان جهان نزدیک است. دیگر نه دلیلی دارد که به نسل آینده فکر کند، نه فکر ثبات است و نه فکر سرمایه گذاری بلند مدت و آینده ملت و کشور. بخش حکمران در نظام تفکر موعودی دارد، قائل به آخرالزمان است و زندگی برایش در این خلاصه می شود که بالاخره این هرج و مرج بالا می گیرد و دنیا به آخر می رسد. به واقع برای این گونه تفکر، یک حرکت تروریستی چیز خیلی عجیبی است؟

اسامه بن لادن فکر می کرد با حمله به آمریکا، فروپاشی آمریکا روی می دهد. اما این اتفاق نیفتاد. ولی یک گروه اقلیت با ابزار مختلف، حرکت جهان را عوض کردند. تغییری که ما، همه ی ما، خواسته یا ناخواسته داریم بهایش را می دهیم.

اتفاقن از آن تفکری که نژاد پرستی و نفرت در آن موج می زند و از قضا نه دینی است نه اسلامی نه اخلاقی و نه انسانی و می گوید مشایی، «این یهودی امت» را بکشید، بدتر از این هم برمی آید. از این تفکر باید ترسید. تمامی هسته های افراطی نظام، به دنبال ضربه به استکبار، پایین آوردن قلدری آمریکا و دیگر مسائل است و این فهم و شعور بسته ی آن ها ایجاب می کند یک حرکت حتی این قدر مضحک انجام دهد تا آخرالزمان سربرسد. که البته هزینه این ها را هم مانند هزینه ای که همه جهان برای اسامه بن لادن داد، همه ما با هم خواسته و ناخواسته باید بپردازیم.

تاکید دیگر، هیج اطلاعی از ابعاد این پرونده نداریم و جزییات آن را نمی دانیم. امیدوارم حقایق روشن شود و مقصر اصلی معرفی شود و فقط آمریکا به دنبال دادگاه نباشد و در ایران هم حرکتی برای پیدا کردن مسئولان چنین حماقت هایی پیدا شود. امیدوارم این مسئله بدون تنش حل شود ولی باز هم می گویم نمی توان به دلیل آماتوریسم و مضحک بودن قضیه، بگوییم نه، در ایران و در حاکمیت نظام، کسی این کار را نمی کند.

Nightingale-Beginning-Of-A-Lie-Painting-1839122

Beginning Of A Lie by: Nightingale, Limited Edition Acrylic on paper