نقابی که ممنوع می شود، هیولایی بدون سر می شود
بدست KT
یک برداشت می گوید: فرانسه با توجه به آزادی بیان و آزادی ادیان و حقوق بشر، باید پذیرش گر تمامی ادیان با گرایش ها و لباس ها و عادات آن ها باشد در نتیجه قانون ممنوعیت برقع، نقاب، پوشیه، رو بنده و هرگونه حجاب کامل صورت و مخفی کردن هویت، نقض حقوق بشر است.
یک برداشت می گوید: عمل به پوشاندن چهره و پنهان کردن هویت، مخالف اصل آزادی است و می تواند مشکلات بیشتری به همراه داشته باشد و از این رو باید با آن جلوگیری شود.
یک مسئله مهم تر اما این وسط مانده است، اگر صورت مسئله درست تعریف نشود و بحث آن منحرف شود، نه تنها حلی به مشکل نمی کند، که بر غامض بودن آن و سوءاستفاده های بیشتر منتهی می شود.
اول – توماس هابز در لویاتان و در باب دین می گوید:«از آن جایی که چیزی مشابه دین و دینداری در هیچ یک از گونه های حیات به جز انسان دیده نمی شود، می توان گفت که این امر ساخته و پرداخته ذهن بشر است.» هابز در ادامه مثال های متعددی از پوچ بودن این وهم ساخته ذهن می آورد.
دوم – در فرانسه که این قانون در آن اجرا شده، بین دو تا چهار میلیون مسلمان زندگی می کنند. از این میان فقط دو هزار تن هستند که با این قوانین من درآوردی جامعه را دچار اخلال کرده اند که به تبع آن چنین قانونی وضع شده است.
سوم – دین یک مسئله موروثی است. تعداد بسیار بسیار معدودی هستند که بگویند من کاتولیک شدم چون انتخاب خودم بود، من مسلمان شدم چون خودم به این نتیجه رسیدم، من شیعه شدم یا سنی شدم یا یهودی یا هرچیز، به دلیل انتخاب شخصی خودم. قاعده عام این است که دین به طور موروثی منتقل می شود. اگر کسی مسلمان زاده نشود و تیغ بالای سرش نباشد که حق ندارد از دین خود برگردد و مجبور نباشد که دین خود را جار بزند، (در فرم استخدام و ثبت نام کنکور و دانشگاه و غیره) به تدریج فراموش می کند کما این که در خیلی جوامع همین اتفاق افتاده و می افتد. دین زوری، دین ماندگاری نیست. دین یک مسئله کاملا شخصی است که باید در حریم شخصی افراد باشد و حق تصرف هیچ حوزه دیگری را ندارد.
چهارم – در همان فرانسه و با همان آماری که گفته شد، یک اقلیت معدود هستند که پوشش این گونه دارند. به تبع همان امر موروثی بودن دین، این پوشش هم موروثی و یا به زبان دیگر، اجباری است. حجاب فراتر از بحث خودساخته بودن دین، مصداق بارز خودپرداخته بودن و به زور چپانده شدن در احکام و روایات است.
پنجم – اصل و اساس و بنیان دین، با روح مساوات و حقوق برابر در تضاد است. منظور البته دین سازماندهی شده Organized Religion است که نوعی ساختار حکمرانی است. دین در مقوله و با دید کسانی که آن ها را نواندیش می نامند، می تواند ابزاری برای پیوند زدن و زندگی مسالمت آمیز باشد اما باید از حوزه دین سازماندهی شده خارج شود تا بتواند این قالب را بپذیرد.
ششم – زنان را آزاد بگذارید تا پوشش خود را انتخاب کنند. پوشش اجباری، مانند بیماری واگیردار است. در همان فرانسه که بزرگترین جامعه مسلمان نشین اروپا را دارد، فقط دو هزار تن این شکلی می گردند که به وضوح نشان از یک اجبار دیگر دارد که این پوشش را به آن ها غالب کرده است.
هفتم – برای دیگرانی که به محیط خو می کنند، حل مشکل حجاب سخت است. اگر در ایران یا پاکستان یا افغانستان باشید، تصاویر زنان و دختران در کشورهای آزاد ممکن است در ذوق بزند و با همان دید غرب گریزی، برای عده ای این سوءتفاهم پیش می آید که در غرب همه کارگر جنسی هستند. این طور نیست. در برخی جوامع به حقوق مردم احترام گذاشته می شود. هرگونه آزاد لباس پوشیدن، انتخاب افراد است و آزاد لباس پوشیدن به معنای در اختیار بودن یا Availability نیست. هر زنی که آزاد بپوشد هرزه نیست و هر مردی که راحت لباس بپوشد همجنس گرا نیست. این تفاوت ها در وحله اول به چشم می آید و بعد هر کسی در محیط خود به آن خود می گیرد و عادت می کند. برای همین این عده قلیل در فرانسه، تحت یک قاعده اجبار به این شکل درآمده اند و خیلی بهتر از همه محیط و جامعه ای که در آن زندگی می کنند را می شناسند.
هشتم – و می رسیم به این نقطه که بله، حقوق برابر برای همه باید باشد ولی نمی توان برای مثال این حق را به یک بیماری یا یک ویروس کشنده و خطرناک داد. هستند باکتری ها و ویروس هایی که ممکن است مفید هم باشند ولی مضرهای آن را چه با پیشگیری چه با واکسن چه با دارو و چه با درمان، بشر کنترل کرده و خواهد کرد. هرچند هرگونه پوشش برای همه محترم است، ولی این نوع پوشش (نقاب، برقع، پوشیه، روبند) یک انتخاب نیست. یک نوع اجبار است. نمی توان گفت برده داری طبق اساسنامه حقوق بشر آزاد است و همه باید به آن احترام بگذارند. دین سازماندهی شده، همیشه با زور به عقب رانده شده و تا مجبور نشده، به حقوق بشر احترام نگذاشته و نمی گذارد. این قانون در فرانسه، در نقش جلوگیری از یک بیماری مضر و خطرناک و نوعی برده داری خطرناک است. باید ممنوع شود، باید با آن مقابله شود.
نهم – این قانون، در جایی یا مقطعی وضع شده که حقوق بخشی از جامعه فرانسه، در این بخش زنان مسلمان، تضییع شده است. این اقلیت کوچک ابزار عده ای می شوند تا بتوانند آزادی های فردی را مورد سوءاستفاده قرار دهند. در فرانسه مسجد هست، کتاب دینی هست، مدرسه دینی هم هست. همه حقوق برابر تمامی ادیان برای آن ها هم هست تا وقتی که از قوانین سرپیچی نکنند. این قانون درست و به موقع وارد عمل شده و باید در دستور کار دیگر کشورها هم قرا رگیرد.
دهم – به ظرف مکان هم دقت کنید. فرانسه کشور حق و حقوق و آزادی و دموکراسی است. در عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، ایران، افغانستان، پاکستان و دیگر کشورهای دیکتاتوری ایدئولوژی، قوانین بسیار زیادی برای نقض قوانین، تبعیض، زورگویی، تضییع حقوق، خود بزرگ بینی، خود برتر بینی، فساد مالی و اداری و جنسی و دیگر اشکال فساد وجود دارد اما در مورد فرانسه این گونه نیست.
فرانسه با اين كار ثابت كرد كه به حقوق اقليت پايبند نيست.متاسفم.
اگر روزی خدای ناکرده سایه رهبر از ایران کنار رود ، والله قسم ایران طالبان زیاد دارد که به ناموس احدی رحم نکنند
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=93&catid=45
ببینید دوست عزیز ! من میتوانم تجربه شخصی خودم را از آشفتگی روانی مردهای ساکن در جوامعی که حجاب وجود دارد،و نسبتی که آنها با شهوت و زن وسکس و… به رغم ادعای دینداری برقرار میکنند و مقایسه آنها با مردانی که اعتقادی به حجاب نداشته و ادعایی هم در مورد دینداری با آن شدت و غلظت ندارند و آرامش حاکم بر زندگیشان را معیار قرار داده و بر اساس آن با قسمتی از روح حاکم بر یادداشت ارزشمند شما همراهی داشته باشم. از زاویهای دیگر و از نگاه علمی و تجربه جامعه شناسانه در مورد زنان هم حق باشماست. داشتن حجاب امری غیر علمی و نوعی بربریت است و شاید چنانکه جنابعالی در جایی از همین یادداشت اشاره نمودهاید با بردهداری قابل قیاس باشد.
اما با همه این حرفها بر اساس اصل آزادی که در قانون اساسی فرانسه لحاظ شده هر کس حق دارد هر لباسی که می خواهد بپوشد ولو اینکه این نوع پوشش مضر به حال او هم باشد. اما جایی می توان مانع از نوعی از پوشش یا حقی از افراد جامعه شد که آن پوشش یا استیفای آن نوع حق فردی مخل حقوق و آزادیهای جمعی یا جامعه در کل باشد. معیار تشخیص آن هم پیش از آنکه به رای عمومی و نظر کارشناسان بستگی داشته باشد به نظر میرسد امری بدیهی(در این مورد خاص) باشد و وجدان عمومی به سادگی بدان معترف است. از این منظر به نظر میرسد باید قبول کرد که در این مورد حق با دولت فرانسه نیست.
ولی حجاب رو که ممنوع نکردن که. اگر حجاب ممنوع میشد حرف شما محل بحث داشت. این ها نوعی پوشش اجباری و جمع اقلیت رو ممنوع کردن که نه درست بوده و نه انسانی و از قضا حقوق بشر میگه باید به این زورگیری خاتمه داد