آن عمرکشون و این نقی خرمافروش و شاهین نجفی کشون
شاهین نجفی، طبع موسیقیایی من نیست، نه طرفدار و کشته مرده اش به لحاظ موسیقیایی هستم و نه با پیام هایی که در ترانه های خود می دهد به طور کامل موافقم. اما این حق را به او می دهم که بتواند حرفش را بزند. هرچه می خواهد آن حرف باشد. به قول دوستی که می گفت، حرف برای زدن است، وقتی حرف زده شد تازه می شود فهمید ارزش و بار آن چقدر است. شما می توانید در ذهن خود خیلی حرف ها داشته باشید با در فکر خودتان خیلی چیزها بگویید که به نظر خودتان شاید خیلی درست و به حق باشد، اما محک واقعی وقتی است که آن را بروز دهید و بگوییدش و بگذارید درباره اش نقد شود. از آن نقد است که یک چیزی در می آید. نمونه عملی این کار، مواقعی است که کاری تیمی قرار است به نتیجه برسد. یک داستان قرار است فیلم شود. ده ها نفر در این میان دست به دست می کنند و کم و زیاد تا محصول نهایی شکل گیرد.
برگردیم به شاهین نجفی و کاور تازه ای که کار کرده و درباره شخصی به نام نقی است. نقی به نوعی ادامه کمپینی است که قدسیت ویژه و حساسیت خاصی که بعضی به مذهب شیعه دارند را به چالش می کشید. تصویری هم که انتخاب کرده نوعی پیام دارد. سینه زنی است که درقالب گنبد است و بر سر آن پرچم همجنسگرایان نصب شده. هرکسی می تواند از این طرح برداشتی داشته باشد، مانند هر تصویر یا هر طرح یا هر شعر و نثر و داستان و قطعه ای. ولی توهین به کسی در آن نیست.
اما در مورد ارزش موسیقیایی این اثر، چیزی نمی شود گفت چون من کارشناس این قضیه نیستم، نه رپ را دنبال می کنم و نه به ابعاد آن در موسیقی ایرانی اشراف دارم. با متن آن هم همراه نیستم ولی آن را توهین نمی دانم، چرا؟
اگر شما هم مانند جماعت زیادی حس می کنید این زیادی است و نباید به گروهی توهین یا اهانت شود، آیا اگر کمی دقت کنید، به این پی نمی برید که جوگیر شده اید؟ آیا به واقع همه شما فکر می کنید به دینداران باید احترام گذاشت؟ آیا دینداران این اصل را رعایت می کنند؟ آیا تا به حال مراسم عمر کشون را که در شهرها و استان های مختلف ایران برگزار می شود شاهد بوده اید؟ فحش هایی چنان رکیک می دهند که آدمی هیچ وقت آن ها را نشنیده است. آیا تا به حال دیده اید چقدر به یهودیان توهین می شود؟ آیا می دانید بهاییان را مرتد و مهدورالدم می دانند و زندگی آن ها را سیاه می کنند؟
بیشتر کسانی که مخالف این اثر اخیر شاهین نجفی هستند ولی می گویند به این دلیل مخالفند که نباید به ادیان توهین کرد، مزخرف خالص می گویند. چرا که وقتی به زمین و زمان توهین می شود، هیچ مشکلی هیچ جا نیست، ولی وقتی به ما شد، یعنی این اشتباه است و این دموکراسی نیست و این حقوق بشر نیست. چرا همه اش هست. منابر دینی بیش از یک هزار سال است دروغ و جفنگ و جن گیری و رمالی و صدقه و دست به دامان و زنجیر و قفل بستن به خورد مردم می دهند و آن ها را در تاریکی مطلق نگه می دارند. هیچ کس اما نمی گوید این بد است.
کار شاهین نجفی، آن سهمی است از جامعه که او هم حقش را دارد. او هم می تواند بگوید چقدر این بازار شارلاتانیسم دینی و مذهبی گندیده است. چون کسی نمی خواهد لباس لخت پادشاه را ببیند، دلیل نمی شود گفت لباس پادشاه قشنگ است. نه خیر، پادشاه لخت است.
در واقع فرهنگ عامه گسترش و تقدس شیعه، بر روی چند مهره خاص می گردد چون از آن ها پول درمی آید و اشک مردم را هم می شود با آن درآورد. در نتیجه امام اول شیعیان، از همه بهتر است، امام حسین عالی است، امام رضا هم که خوب از خودمان است و خانه اش این جاست و امام دوازدهم و غایب هم که کلید همه آینده و عدالت دروغی و پوشالی. بقیه پایه های دینی شیعی از پیامبر گرفته تا بقیه امامان، برای کسانی که پروپاگاندای شیعی را دست می گیرند، مانند جنس بد است. بقیه امام های شیعه مثل اردک سیاه یا باعث حقارت خانواده هستند، از آن ها هیچ درنمی آید.
بعدش هم، موسیقی را که میلیونی و میلیاردی هر روز تولید می شود در جهان را که به زور به خوردتان نداده اند، خوشتان نمی آید گوش نکنید. خیلی اثرات تولید می شود و خیلی حرف ها گفته می شود که خوشتان نمی آید، خوب دنبال نکنید، اجباری ندارید.
با همه این ها، کار شاهین نجفی خیلی ساختار شکن و خوب است. شاید راه مورد علاقه من نباشد ولی خوب است. باید این کارها یا ساختار شکنی هایی مانند گلشیفته فراهانی باشد که بدانیم چه هستیم، کجا هستیم، به واقع چه فکر می کنیم و در جامعه ما و در کله ها چه می گذرد. بیماری و درصد بیماری های اجتماعی را این طور می توانیم عیان و عریان ببینیم.
من از شاهین نجفی سپاسگزارم که راه خود را دنبال می کند، حتی اگر من موافق روش آن نباشم.