داشته هایی که با ندانسته هایمان کنار می روند

بدست KT

یکی از مقوله های جالب در دنیای خبر و واکنش ها به اخبار، پیش زمینه افراد نسبت به موضوع و بعد حکم دادن نسبت به آن است. به پایگاه اشرف، کمپ نظامی سازمان مجاهدین خلق در عراق حمله شد و شماری هم کشته شدند. برای طرفداران هرگونه خبرسازی و انحراف افکار عمومی، این خبر خوب است. روی آن مانور می دهند و ادبیات مختلفی را هم در آن استفاده می کنند. برای خیلی های دیگر که طرفدار نه سوختن سیخ هستند و نه کباب، سکوتی ناخوشایند در پی داشت. این جاست که شاید خیلی وقت ها فکر کنیم چیزهایی داریم با عنوان عقل و انصاف و انسانیت که داشته ی خودمان است. چیزهایی هم هست که از آن باخبریم و نمی دانیم مثل این که واقعن چه بر سر کمپ اشرف آمده اما به دلیل ندانسته هایمان، داشته هایمان را هم کنار می زنیم و آن را فراموش می کنیم.

موضوع حمله به کمپ اشرف باشد، یا اردوگاه پناهندگان صبرا و شتیلا و یا معترضان در سوریه و لیبی، هرگونه کشتار بیرحمانه مذموم و محکوم است و باید از وقوع آن جلوگیری شود. آیا مجاهدین خلق گروهی از انسان های پاک و بیگناه هستند که باید همه برای تلاش آن ها حمایت کنند؟ آیا مجاهدین خلق گروهی از جنایتکاران خطرناک است که باید همه کشته شوند؟ اگر تصمیم گیری برای جان انسان ها این قدر راحت است، پس چرا این همه قانون و تعریف جرم و متهم و مجازات و قاضی و دستگاه دادگستری داریم؟ مگر نه این که این همه تلاش کرده ایم تا قانونی را حاکم کنیم که جان انسان ها به دلیل جهل آن ها مورد تهدید قرار نگیرد؟

آن چه از مجاهدین خلق می دانیم، به ویژه برای خیلی از ماها در ایران، به ویژه نسل جوان دور از جریان رسانه های آزاد، مانند نگاه تعصب و افراطی به اقلیت ها و ادیان و مذاهب دیگر است. نگاهی که تحت ادبیات جاهلانه تعریف شده و به همان نسبت قضاوت ها در ذهن ما نقش داده و ذهن ها را تا حد زیادی کور هم کرده است.

بله، من هم عکس های زیادی از مسعود رجوی با صدام دیده ام. من هم سخنرانی ها بسیار بد و نادرستی از مریم رجوی شنیده ام. بله من هم خبر دارم که مجاهدین خلق شاید بزرگترین اشتباه حیات سیاسی و نظامی خود را مرتکب شدند و با صدام علیه مردم خود وارد جنگ شدند. بله من هم باور دارم که این ننگ ممکن است هیچ وقت و به هیچ شکلی پاک نشود. بله من هم می دانم که مجاهدین خلق دست به اعمال تروریستی علیه شهروندان ایران دست زده اند. بله من هم دیده ام که چطور مجاهدین خلق به مثابه یک گروه تروریستی عمل می کنند و بیانیه می دهند و اقدام می کنند.

اما اگر حتی من به عنوان یک قاضی با دسترسی به تمام دانسته ها، می دانم که تمامی اعمال گروه مجاهدین خلق نادرست است، باز باید در یک محکمه عادلانه آن ها را بازخواست کرده و مجازاتی بر اساس جرمی که مرتکب شده اند، برای آن ها صادر کنم. اما از کشتار یک عده در جریان یک درگیری، حالا به هر دلیلی باشد، نه خوشحال می شوم و نه ابراز خوشحالی را کار درستی می دانم. خوشحالی و ابراز رضایت از این کار، تبلیغ جهل و خشونت گستری  و خشونت پروری است. اگر مسعود رجوی یا مریم رجوی گناهکار هستند، گروهشان که از سوی آمریکا در فهرست گروه های تروریستی قرار گرفته است، بروید علیه آن ها در یک دادگاه بین المللی اقامه دعوا کنید و اسناد و مدارک خود را ارائه دهید و اگر مقصر بودند، پلیس بین المللی آن ها را تحت تعقیب قرار خواهد داد.

اما این که عده ای را درگیر یک نوع شبیخون و حمله کنند، کار نادرستی است. این کار به دست عراقی ها انجام شده یا به دستور ایرانی ها یا با همکاری هر دو، خبر دقیقی در دست نیست. ولی اگر واقعا مجاهدین خلق در کمپ اشرف گناهکار و مجرم هستند، خلع سلاحشان کنید و در دادگاه علیه آن ها اقامه دعوا کنید. هر جرمی هم که مرتکب شده باشند، از جرم های صدام حسین بدتر نیست و می تواند در یک دادگاه عادلانه بررسی شود.

مسئله تخریب گروه مجاهدین خلق هم یک بخشش به همان بحث زبان و ادبیات برمی گردد که پیشتر درباره آن بحث شده و آن بحث ادامه خواهد داشت. وقتی گروهی را از همان ابتدا «منافق» می نامیم، تمامی حق و حقوق را از پیش از آن ها گرفته ایم. مگر متهمی که در حال ارتکاب جنایت دستگیر می شود و هزاران مدرک علیه او در دست است را در جا می توان اعدام کرد؟ همان متهم مشخص و از قبل محکوم را هم باید به دادگاه برد و حق دفاع به او داد شاید که چیزی باشد که در میان این هزاران مدرک، ما هنوز از آن بی خبر هستیم. بعد هم منافق خواندن این گروه، مانند اعلان جنگ است. یعنی این ها به دلیل داشتن نفاق، از هرگونه حقوقی محروم هستند. آیا می توان واژه نفاق را به راحتی به هرکسی اطلاق کرد؟ آیا در میان مذهبی ترین و دینی ترین افراد در جامعه ایران و نظام سیاسی ایران، هیچ کس نفاق ندارد؟ ضمن این که، کدام مرجع می تواند منبع تشخیص نفاق باشد؟ نفاق طبق تعریف آن، یک نوع اتهام است که یک دستگاه دادرسی برای بررسی آن لازم است و نه این که هرکس از کسی خوشش نیامد یا راه او را بپسندید، او را از قبل مرده بپندارد یا ریختن خون را مباح بشمارد.

هرگونه کشتار، بدون توجیه است. همان گونه که حکم اعدام نادرست است. مجاهدین خلق هرکاری هم که کرده باشند، فقط در یک دادگاه عادلانه می توان فهمید که قضایا از چه قرار است. این گروه خودش هم به همان نسبت که مورد حمله قرار گرفته، همان راه را استفاده کرده و بد را بدتر کرده است. آن ها هم برای خود دشمنی تعریف کرده اند و خود را قاقضی قلمداد کرده و سرکسانه و قانون گریزانه حکم خود را اجرا می کنند. به هر حال، کشتار ابراز خوشحالی ندارد. کشتار، ابراز انزجار دارد. حقوق بشر، برای همه است و هیچ کس به دلیل داشتن دیدگاه سیاسی و یا عضویت حزبی و یا گرایش دینی، از حقوق خود محروم نمی شود.