حکایت آن انگشت در ملاءعام و آن انگشت نشانه مردانگی
جا دارد با توجه به قضیه انگشت و انگشت بازی در جلوی دوربین های تلویزیونی در زمین فوتبال و صدور حکم سنگین و بیرحمانه و غیرمنصفانه یادی بکنیم از مطلب معروفی که در آن ادعا شده بود مردان در بخشی از زندگی به تیکه انداختن و متلک گفتن به زنان بزرگ می شوند و بلاهت نویسنده در حکم دفاع از خزغبلات یک روحانی امام جمعه تهران نقل شده بود. نویسنده موهوم گفته بود مردان با تعرض به زنان بزرگ می شوند، یا چیزی شبیه به این. باید به آن طیف یقه جر بده حال گفت که نه، مردان در ایران تاریخی را با تعرض جنسی، دعوت به حمام عمومی و سینما، سوار شدن بر موتور و دوچرخه و البته انگشت در زندگی پشت سرمی گذارند. کم یا زیادش به جای خود، برای بیشتر افراد جنس مذکر در ایران این انتفاق روی می دهد.
انگشت کردن یا انگشت شدن، یکی از فاکتورهای مخفی در دنیای مردان در ایران است که تا آخر عمر هم با آن ها می ماند. بخشی از بزرگ شدن ما با حرف یا حدیث و یا حاشیه های مبنی بر انگشت شدن، انگشت کردن، کونی بودن، دستمالی کردن، دستمالی شدن، فشار دادن، اسکاچ زدن، مالاندن و امثال آن می گذرد. این تعرض را عموم پسرها به شکل یا اشکال مختلف دستکم یک یا چند بار تجربه کرده اند. شما کافی است در نوجوانی با لباس کمی شبیه به مد روز از منطقه ای رد شوید که به آن تعلق ندارید یا به قولی محلتان نیست. یکی از اولین علائم شناسایی در منطقه، انگشت شدن است. دقیقا مشخص نیست فشردن انگلشت یا تماس انگشتان به باسن، قرار است چه کار هورمونی خاصی در بدن انجام دهد که این قدر مهم و حیاتی می شود، ولی این کار و پاسخ به آن و واکنش به آن، می شود بخشی از فرهنگ مردانگی. اگر هم کسی بگوید ما که از این چیزها نداشتیم یا پایش را از محل یا منطقه اش بیرون نگذاشته باشد، در دیگر محیط های عمومی حتما این قضیه به سراعش می آید. نمونه بارز آن محیط سربازی و خدمت است. و پس از آن کافی است در شبی یا نیمه شبی پسربچه ای یا نوجوانی از محلی یا جایی بگذرد و یا در مدرسه یا دبیرستان یا دانشگاه و یا توالت عمومی تنها گیر افتد و کمترین اتفاقی که برای او می افتد، انگشت است. به احتمال زیاد کمی از پشت چسباندن هم هست و اگر محیط زیاد مناسب نباشد به همین جا ختم می شود. اگر محیط بدتر باشد و تعداد بیشتر، فجایع بدتری هم خواهد بود.
در واقع در محیطی که ما در آن بزرگ می شویم، از کودکی با ناهنجاری ها و تعرض ها و از بین رفتن حقوق زیادی روبرو می شویم ولی بزرگترین تعرض که برای ما شوک روحی دارد و هیچ وقت از یادمان نمی رود، همین تعرض جنسی است. از کودکی مدام به ما تعرض می شود: هوایی که تنفس می کنیم، آلوده است ولی کسی برای ما حق خواهی نمی کند. سرمایه های کشور در حال از بین رفتن است که متعلق به نسل آینده است ولی ما باز خبرنداریم و کسی صدایش درنمی آید. جنگل و درخت و دریاچه و منابع آب هم همین طور. ولی یک تعرض را خیلی زود می فهمیم، همین انگشت. از آن فراری هم نیست بالاخره یا در باشگاه یا روی تشک کشتی و یا زورخانه و یا یک جایی، این شتر خوابیده است و در انتظار همه.
و البته آثاری هم دارد این انگشت. بعد از پستی و بلندی های روحی فراوان، می شود بخشی از میدان زورآزمایی و شخصیت پردازی ما. هرچند خیلی سخت تلاش می کنیم هیچ وقت به یادش نیاوریم، اما همیشه یک جای ذهن ما هست. به تدریج هم کمی تندخویی در زمینه جنسی می گیریم چون فکر می کنیم با آن می توانیم آن سابقه بد را پاک کنیم. در یک مقطعی هم به یک جایی وارد می شویم که دیگر از بیخ فاسد است و انگشت و انگشت بازی، بخش عمده فرهنگ آن محسوب می شود. یکی اش محیط و رختکن و زمین ورزش و روابط پنهانی آن.
شوخی خرکی و دستی ما، همیشه هست و خواهد بود. یک معضل پایه ای و بسیار خراب است و تمامی سران نظام و جامعه مردان از آن باخبر است. حتی هنوز وقتی پا به سن می گذاریم، توصیف در خفت فلانی این است: از این ها که همه انگشتش می کردند. یا این که فلانی مدام دستش به دنبال کون این و آن بود. و با ما می ماند. همه می دانیم که هست. ولی وقتی می آید و تلویزیونی می شود، ای داد و ای فریاد سر می دهیم.
در این که کوری میان افراد یک تیم و یا دو تیم مقابل هست که شکی نیست. کوری و کوری خوانی همیشه بخشی از میدان ورزش است. مسئله اساسی محیط هایی مانند خاورمیانه و کشوری مثل ایران و محیط های به اصطلاح مردانه، فقدان زنان است. نبود زنان باعث افسارگسیختگی های این چنینی می شود. بیل مار، کمدین آمریکایی و مجری برنامه هفتگی «ریل تایم ویت بیل مار» در آخرین برنامه خود به درستی همین را گفت. جایی که زنان نباشند، این گونه سبعیت های هورمونی روی می دهد. نمونه اش باشگاه فوتبال آمریکایی ایالت پنسیلوانیا است و یکی از مربی ها که سالیان سال به شغل شریف تجاوز جنسی و مالاندن کودکان مشغول بود و همه مدیریت باشگاه از آن خبر داشتند ولی کسی صدایش درنیامده بود.
به هر حال، برگردیم به انگشت و زمین فوتبال. در این که این دو بازیکن فوتبال با کوری انگشتی مقابل دوربین تلویزیون نوعی عمل غیراخلاقی مرتکب شده اند، شکی نیست. اما این مجازاتی که آن ها می شوند نه درست است نه منصفانه و نه مشکلی را رفع می کند. در بطن محیط های مردانه ایرانی که از کودکی پایه گذاری آن غلط است و رفتارهای تعرض آمیز جنسی سرتاپای آن را گرفته است، این طور مجازات ناعادلانه هیچ مشکلی را رفع نمی کند. مشکل ریشه ای است، قدیمی است، اساسی است و پوشیده است. پوشیده ای که همه می دانند هست ولی کسی از آن حرفی نمی زند. بهترین کار، تشکیل یک هیات کارشناسی از متخصصان است تا با بررسی این پدیده و مراجعه به آمار آن (که البته محرمانه است در ایران مانند هر آمار دیگری) بتوانند راهکارهای مناسب را پیشنهاد کرده و در همه جا آن را اجرا کنند. حالا این دو بازیکن را هم جریمه کردید، بروید و ده دقیقه کنار زمین فوتبال بایستند تا انواع فحش خارمادر و فلان و دسته بیل و غیره را که حواله افراد خانواده داور و مربی و بازیکن و طرفداران و تماشاچیان می شود، بشنوید. اگر قرار باشد آن ها را هم جریمه کنید که واویلا. ولی آن را ندید می گیریم، چون ضبط و پخش نمی شود ولی هرکسی پایش به استادیوم رسیده باشد می داند چه خبر است. این هم مانند همان است، این انگشت همه جا کار می کند و به همه شکلی، صورت مسئله را با مجازات ناعادلانه حتی پاک هم نمی شود کرد.