مرگ سوری، شورش بحرینی، اعتراض یمنی
نه هرگونه اعتراض و نارضایتی و نه هر نظام دموکراسی و حکومتی با دیگری برابر و مشابه است. خیلی وقت ها در تحلیل ها و گفتارها و گزارش ها، مقایسه هایی میان کشورها می آید که در کل غلط است و نباید بیاید ولی آورده می شود که بتوان به افراد کمی ذهنیت داد و یا تصویری آشنا و مشابه برای آن ها درست کرد که به اصل قضیه پی ببرند. مشکل این نوع مقایسه ها این که در ذهن خواننده، بیننده و یا شنونده عام، اخلال ایجاد می کند و فکر می کند همه چیز همین است که هست یا آن طور هست که دیده، مانند اطلاعاتی که فقط به یک منبع بسنده کند. می شود همان است که هست. با ذهنی که همان است که هست را پذیرفته، بحث و گفت وگو کمی دشوار است.
در همین موج اعتراضی که به راه افتاده، شاید خیلی ها راحت تحلیل کنند که این قضیه موج است و همه رو به پایان هستند ولی فکر نمی کنم به این راحتی بشود به این تحلیل ها استناد کرد. مشکل وقایع سیاسی این شکلی این است که خیلی ها دنیای خودشان را آن چه می خواهند یا دنبال می کنند را در آن می بینند و به همان شکل هم آن را عرضه می کنند.
بدون هیچ مقایسه ای، باید گفت موج نارضایتی در هر جامعه ای، به شاخص های تسهیلات زندگی، رفاه اجتماعی، شفافیت، قوه قضاییه و دادگستری مستقل و البته آزادی بیان بستگی دارد. در هر جامعه ای نسبت به همین ساختار ها، رضایت، نارضایتی و سازش شکل می گیرد و همه اعتراض ها تابعی از تغییر این فاکتورهاست.
البته همان طوری که مردم به هم انرژی می دهند و از هم پیشی می گیرند، اما هدف و راه آن ها از هم جداست. نمی شود گفت مردم تونس به همان اندازه که مردم مصر ناراضی بودند، تغییر می خواستند پس این وضع عوض شد و چون مردم لیبی همه شان نمی خواستند، این اتفاق روی نداد. نمی شود هم گفت که چون در ایران جواب نگرفته پس در سوریه هم جواب نمی دهد.
برعکس این حرکت هم صائب است. حکومت ها هم نمی توانند از هم سرمشق بگیرند. به همان دلایل که شائبه و شاخص های ساختاری اجتماعی و سیاسی آن ها با هم متفاوت است. درصد نارضایتی هم با همان شکل سنجیده می شود.
پس حکومت بحرین نمی تواند به سوریه نگاه کند و حکومت مثلا مصر به ایران. این ها همه متفاوت هستند و از قضا خیلی با هم فرق دارند. چرا که اگر مقیاس و شاخص حقوق بشر و آزادی بیان و مساوات باشد، وضع عربستان سعودی از همه خراب تر و اسفبار تر است و به لحاظ شاخص رفاه اجتماعی و تسهیلات زندگی، وضع تونس و لیبی از همه خراب تر و افتضاح تر.
کاسه صبر آدم ها هم متفاوت است، نوع واکنش آن ها متفاوت است، فرهنگ جوامع هم متفاوت است. هرگونه دسته بندی «ناآرامی های خاورمیانه» و «بهار اعراب» و دیگر تشیبهات و تمثیلات، فقط ساده کردن صورت مسئله است و به هیچ کس هیچ کمکی نمی کند.
به عنوان یک ایرانی، یک چیز را باید به مردم معترض کشورهای منطقه یا همسایه یا خاورمیانه یا شمال آفریقا بگویم: کاش ما، مردممان و نظام سیاسی مان، آینه ی بنی آدم اعضای یکدیگرند بودیم، ولی نیستیم. کاش همه ی ما با هم و در کنار هم، برای برابری، مساوات، رفع تبعیض و حقوق همگانی و شفافیت و قانونگرایی تلاش می کردیم و می توانستیم بر همین اساس هم به هم کمک کنیم ولی همه ما، چه ایران و چه خارج از ایران در دام تبعیض اسیریم.
ما ایرانی ها در دام تبعیض اسیریم چون خودمان با تناقض های حاکمیت و جامعه مان کنار نیامده ایم. برای همین با معترضان سوری همدردی می کنیم و فکر می کنیم باید آزاد شوند ولی در مورد بحرین حرف نمی زنیم چون به نظر ما حمایت از مردم بحرین، حمایت از نظام است. ما در مورد مردم عراق و روند دموکراسی شان حرف نمی زنیم چون فکر می کنم هرگونه حمایت، یعنی تایید دموکراسی اجباری و نظامی و درباره مردم فلسطین هم که دیگر به افراط و تفریط افتاده ایم که درباره غزه حرف نزنیم چون نظام جمهوری اسلامی آن جا حاکم است ولی درباره فتح حرف بزنیم و بگوییم که باید آزاد شوند. به همان نسبت از حزب الله لبنان بدمان می آید ولی نمی توانیم عاشق طالبان و القاعده باشیم. نه تنها خودمان در این تناقض ها گیر کرده ایم، که جامعه مان گیر کرده که نظام سیاسی مان گیر کرده که رسانه هایمان گیر کرده اند و همه در این کلاف سردرگم گیر افتاده ایم.
از جنبش اعتراضی مردم به هر شکلی که باشد، باید حمایت کرد و باید به آن جا داد. مردم، بخشی از جامعه هستند، چه اقلیت و چه اکثریت، همه شان هم حق دارند برای نظام سیاسی خود تصمیم بگیرند و خواسته های خود را طلب کنند. چه این خواسته یک قرص نان باشد، چه یک رای، چه یک کاندیدا و یا حزب و یا نظام سیاسی و اجتماعی و دینی.
جان همه انسان ها هم ارزش دارد، مهم نیست چه گرایشی دارد یا چه رنگی یا چه سیاستی. این حق انتخاب را باید به افراد داد. مهم نیست مردم سوریه یا مصر نظام اسلامی بخواهند یا نه، ما می توانیم در نهایت به آن ها بگوییم تجربه ما چه بوده ولی این آن ها هستند که باید برای آینده خود تصمیم بگیرند.
در نتیجه، نباید برایمان مهم باشد که چه کسی کشته می شود، چه کسی چگونه اعتراض می کند و کدام اعتراض مهم است و کدام بیهوده و بی فایده. درست است که مردم بحرین دارند قربانی واژگون سازی نظام جمهوری اسلامی می شوند ولی برای ما نباید اهمیتی داشته باشد، هیچ کس نباید مورد تعرض قرار گیرد و همه باید حق طلب حقوق خود را داشته باشند. چه مردم بحرین، چه عربستان سعودی، چه سوریه، چه عراق، چه کویت و چه غزه.
این گونه حمایت های مردمی اگر بر اساس شاخص های برابری و مساوات و حاکمیت قانون باشد، آن موقع می تواند یک جریان موثر باشد، می تواند تاثیر همگانی و گسترده داشته باشد ولی حمایت و یا انتقاد انتخابی، به نفع هیچ کس نیست.
به لحاظ شخصی، از تمامی مردم سوریه و معترضانی که به راحتی به کام مرگ فرستاده می شوند، عذر می خواهم که نظام حاکم بر ایران الگو یا دستیار بدی برای حاکمیت آن هاست. به همان اندازه از مردم لبنان پوزش می خواهم که نظام و حاکمیت فقط در پی تفرقه و جدا کردن مردم از همدیگر است و از مردم بحرین هم پوزش می طلبم که نظام حاکم در کشورم در پی برپایی جنگ داخلی است. آخر می دانید، ما خودمان هم در میانه آموزش بودیم که اسیر و گرفتار شدیم و تازه داریم سعی می کنیم که یاد بگیریم. شما حساب مردم ایران را از حاکمیت آن جدا کنید. امیدوارم همگی صاحب نظامی قانونمند شوید و بتوانید به کمک هم بیایید به جای این که از هم دوست و دشمن بسازیم.