احساس گرایی و قضاوت ناعادلانه بد دردی است

نوشته بامدادی درباره پیام نوروزی اوباما من را یاد زمانی انداخت که در دوران اصلاحات روزنامه ها با سدی به نام قاضی مرتضوی روبرو بودند. یادم است زمانی که قوه قضاییه گیر سه پیچی به روزنامه ایران داده بود و روزنامه ایران در یکی از شماره هایش ویژه نامه ای اختصاص داد به محمد رضا حکیمی. کاری با ارج گذاری یا انتقاد از آقای حکیمی ندارم اما نظام مطلوبش این بود که در روزنامه ایران از حکیمی گفته شود تا کمی آرام شود و دست از آزار روزنامه ایران بردارد. بعد از این رسم در همه روزنامه ها مرسوم شد و تا روزنامه ای به خطی یا شخصی یا ارگانی یا جریانی منتسب می شد، فردای آن سعی می کرد چیزی در له جریان مخالف و منتقد خود چاپ کند تا به قولی نگرانی ها را فرونشانده باشد.

این نوشته بیشتر این گونه بود که گویا قاضی مرتضوی تماس گرفته و گفته اگر مراقب گفته های خود نباشید، خلاصه خود دانید. بعد هم همان شب با عجله کسی مطلبی نوشته باشد تا رقیب را خوش آید و دردسر ها کم شود. اگر این باشد، که دیگر هیچ.

اگر این ها واقعن دردل دل های ناگفته است و باید گفته می شد، با اضافه کردن واژه ای با نام «دوست تر داشتم» چیزی عوض نمی شود. دوست تر داشتم برای ملایم کردن یک واژه یا یک جمله خوب است و نه ارائه کردن نوعی کیفر خواست.

این نوشته مانند گفته های شمقدری در واکنش به سفر هیات سینمایی آمریکایی به ایران بود که گفته بود باید اول از ملت ایران بابت ساختن فیلم هایی چون سیصد و بدون دخترم هرگز و غیره، عذرخواهی کنند. احساس گرایی در این نوشته، مانند سخنان سران نظام جمهوری اسلامی موج می زند. ایراد آن چیست؟ احساس گرایی عقلانیت را دور می کند و نوعی کوری را به دنبال دارد.

می توان این گونه دید که مختصات گفته های آقای اوباما چیست؟ قاعدتن ایران از این که بعد از سال های برچسب تروریست و حمایت های تروریستی و محور شرارت دور شده و یک پیام مودبانه دریافت می کند باید خوشحال باشد. قاعده احساس گرایی حداقل این گونه هم باید دیده شود.

اگر قرار بود دو دشمن خونی در نخستین دیدار، فهرستی از خواسته ها و ناخواسته ها بگذارند و اول یکی شرط بگذارد و دیگری پیش شرط، سالیان سال هیچ کشوری و هیچ قدرتی با دیگری نمی توانست کنار بیاید. تهیه این فهرست این چنینی از بامدادی، مانند خدمتی است به دفتر تاریخ اسناد انقلاب اسلامی یا روزنامه کیهان برای چاپ در صفحه اول: «ایران شریط هایش را تعیین می کند».

باور کنید آقای بامدادی، بیشمار آدم در آمریکن انترپرایز انستیتو نشسته اند و فهرستی چهار برابر آن چه شما نوشته اید برای آقای اوباما فرستاده اند. شما دیگر به جای عقلانی کردن موضوع و تکیه بر دیدگاه منطقی، آب به آسیاب دشمن نریزید. اگر هم قضیه همان تماس قاضی مرتضوی است، که باقی بقایتان و حضورتان گوارای وجود.

11