کرم به قلاب می زنیم، برای صید لجن خوار

بدست KT

گوبلز در دفتر یادداشتش، از فهرستی صحبت می کند که بعضی وقت ها سراغ آن می رفته تا برای به راه انداختن جنجال های فرعی از آن استفاده کند. دولت نازی بعضی از چهره ها و افراد معروف را در آغوش می گرفت و برخی دیگر را تف و لعن می کرد. نه برای این که با آنها مشکل داشت یا نداشت. واقعیت این بود که می خواست سر به تن همه شان نباشد. اما این ها ابزار خوبی بودند تا بحث های زرد در جامعه راه انداخت و مردم را رو در روی هم قرار داد.

شاید توهین به حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان آن زمان، یا همان حزب نازی باشد اما نظام اسلامی هم همین نسخه را استفاده می کند.

اتفاقی که حول محور شخصی به نام ارغوان رضایی افتاده، پیشتر هم تکرار شده اما با کاراکترهای متفاوت. به نوعی برای رضا زاده، به نوعی برای دایی، به نوعی برای هادی ساعی. حالا وضعیت ما این وسط چیست؟ آیا باید به ارغوان رضایی تف بیاندازیم که برای احمدی نژآد گریه کرده و قهرمانی اش در مادرید را هیچ بگیریم؟

بگذارید اول کمی نگاه شوخی وار از دوست خوبم نیما نیلیان داشته باشیم به این قضیه و بعد با هم کمی آن را حلاجی کنیم:

arghavan01

نه ارغوان رضایی، که بقیه سلبریتی ها و افراد مطرح، محاسبات خودشان را دارند و بر اساس دانش، زمینه و خواسته تصمیم می گیرند. (اگر خواسته ای از روی منطق باشد). این گونه که خود رضایی و پدرش گفته اند، با سختی تمام تمرین و کار کرده اند و حتی زمین کافی برای تمرین ندارند و پدر ارغوان به عنوان مربی با او کار کرده است. گویا تازه توان مالی آنها اجازه داده تا مربی استخدام کنند که باعث کار بهتر ارغوان شده و حتی وزن او کمتر شده و ورزیده هم شده است.

تمامی افراد مشهور در زمینه هنر و ورزش، به دنبال خواسته های خود هستند. الزامات آن چیست و چه می خواهند و با چه بهایی، انتخاب خودشان است. از نویسنده کافه پیانو در یک سو می توان مثال زد و یا محمود دولت آبادی در سوی دیگر. از ارغوان رضایی می توان مثال زد تا گلشیفته فراهانی. اگر قرار است مایی که خواننده یا دنبال کننده این افراد هستیم، به مواضع آنها نگاه کنیم، باید در ابتدا در خود جست وجو کنیم که اثر ادبی یا سینمایی یا مسابقه ورزشی را به چه قصدی دنبال می کنیم. آیا این ها همه پارتیزان و فعال سیاسی هستند و موظف هستند موضعی اختیار کنند که به مذاق ما خوش بیاید؟ آیا همه قرار است جعفر پناهی باشند؟ آیا همه شجریان هستند یا همه نویسنده کافه پیانو؟

پاسخ منفی است. نه هنرمندان و ورزشکاران و نویسندگان، که دیگر افراد هم بر اساس توان و خواسته ی خود تصمیم می گیرند. خیلی از این تصمیم ها برای بعضی از کنار گود شاید راحت باشد ولی برای برخی دیگر، تصمیمی اساسی در زندگی است. در واقع، اگر اثر را از خالق جدا کنیم، منطقی تر است. ما یک اثر را می خوانیم، یا فیلم را می بینیم و در ابتدا ارضای خود را در نظر می گیریم. بعضی وقت ها مکمل آن شخصیت و منش و رفتار و کردار خالق اثر هم هست. بعضی وقت ها این اثر برعکس است. یعنی طرف خالق ویژه ای نیست اما از آنجایی که به او ارادت داریم، کارش را هم ارج می نهیم و برایمان مهم می شود.

این از مایی هست که دنبال کننده هستیم. برای شخصی که در دیگر سو است، این تصمیمی است که خودش می گیرد. چه بهایی می دهد، مردم چه فکری می کنند، خواننده ها یا طرفدارانش چه واکنشی نشان می دهند، تمام آن به خود طرف تصمیم دارد. باز هم تاکید می کنم، این افراد پارتیزان، مبارز، فعال سیاسی و چریک نیستند. و انتظار خیلی واهی و بیهوده ای است که بخواهیم همه یک رفتار و یک واکنش نشان دهند. به لحاظ شخصی، بله، من هم می گویم کاش همه جعفر پناهی بودند اما واقعیت این نیست و نمی شود هست و نیست طرف را به خاطر واکنشی که نشان نداده یا نشان داده، به باد داد.

این جا می رسیم به سوءاستفاده ای که از این افراد می شود. شعور و آگاهی و درک سیاسی و اجتماعی هنرمندان و ورزشکاران هم، مانند دیگر مردم متفاوت است. برای مثال، من مطمئن نیستم اما از روی شواهد خاستگاه اجتماعی، فکر می کنم مقایسه گلشیفته فراهانی با ارغوان رضایی درست نباشد. فراهانی از خانواده ای می آید با پدری متمایل به چپ. چپ ها بیشتر اهل تعمق و مطالعه هستند و اهل تجربه. محیطی که در آن گلشیفته فراهانی متولد و بزرگ شده بسیار متفاوت از ارغوان رضایی است. اگر ارغوان رضایی فرانسوی نبود، آزادی های خیلی پیش پا افتاده تر از این را در ایران نمی داشت و نمی توانست حتی در خواب هم به این روزی برسد که الان رسیده است. چنان تحقیر و سرکوب و توهین می شد که تا آخر عمر یادش نرود. اما رفته فرانسه و حالا به رتبه 16 برترین های تنیس زنان جهان رسیده است. باید به او تبریک گفت و به او افتخار کرد. اما بابت سوءاستفاده سیاسی که از او شده، مسئله می آید به این جا که ارغوان رضایی، مشاور سیاسی ندارد، فعال سیاسی هم نیست. نهایت این است که چند سال یک بار می خواهد بیاید ایران برای دیداری از فک و فامیل یا برای استراحت. این که این گونه در این بازی گیر افتاده، نه این که مقصر نباشد، که هست، اما این دام کسی برایش پهن کرده است. وگرنه ارغوان رضایی که با دامن یا ابوالفضل که در مسابقات شرکت نکرده بود.

عامل سوءاستفاده و به راه انداختن سیاه بازی، نظام پروپاگاندای اسلامی حاکم بر ایران است. یکی را دست می گیرد و بلند می کند، یکی دیگر را چماق می کند و این وسط ما را به گرد و خاک می اندازد. تلاش برای جنگ های برادرکشی، تلاش برای رو در رو قراردادن مردم و شهروندان ایران، تلاش برای بلوا به پا کردن، تاکتیکی است که نظام به آن دست زده و می زند و از زمان انتخابات 22 خرداد به بعد، آن را تشدید کرده است. این گونه کارهای پروپاگاندا هم، با آرامش و فکر درست بی اثر می شود.

پس جوگیر نشویم، اول به خودمان مراجعه کنیم و بعد فضا را آنگونه که هست ببینیم. صحنه خیمه شب بازی، نخ هایی دارد که به دست یا چند نفر وصل است.

حالا این کار درخشان و خوب دوستم نیما نیلیان را ببینیم که در بزرگواری بی نظیر است.

arghavan

برای دیدن طرح بالا در اندازه بزرگتر به این جا سربزنید.