یک حقوق بشر خیلی ساده
بدست KT
دیروز صبح خیلی اتفاقی در ایستگاه اتوبوس، خانمی آمد در حالی که روی ویلچیر نشسته بود. مشکل حرکتی حاد داشت و حتی سخن گفتن برایش کار راحتی نبود. در ایستگاه اتوبوس منتظر ماندیم تا اتوبوس آمد. به محض توقف، راننده پایین آمد و در وسطی که باز شد، صفحه ای را بیرون آورد که ویلچیر برقی راحت بتواند وارد اتوبوس شود. میان اتوبوس هم به بقیه گفت کنار بروند و به خانمی هم که با کالسکه وارد شده بود گفت طوری بایستد که برای این خانم مشکلی ایجاد نکند.
یادم آمد به خیابان های تهران. زمانی که کالسکه بچه ها را با زجر و بدبختی می راندیم آن هم در حالی که در پیاده رو نمی شد کالسکه را برد چرا که ارتفاع عوض می شد، خاکی و گلی می شد، چاله آّب سبز می شد و یه هو سه پله بالاتر می رفت. به سر خیابان که می رسیدیم باید دنبال پل می گشتیم که از پیاده رو به خیابان برویم و برای گذشتن از خیابان که دیگر مصیبت بود. با کالسکه بچه ها و بعد از طی مسافتی حدودن صد متری، عمرن به مغزم خطور نمی کرد که هوس کنم با کالسکه بچه ها سوار اتوبوس هم بشوم.
مشکل ما راحت تر حل می شد. بچه را بغل می کردیم و کالسکه را جابجا می کردیم . یا بعدها، کالسکه را می گذاشتیم صندوق عقب ماشین و می رفیتم پارکی یا فضای بازی و راحت بچه را با کالسکه می گرداندیم.
اما آن ها که با ویلچر هستند چه؟ آیا آن ها هم این قدر قدرت انتخاب دارند؟ آیا کسی دلش می خواهد سوار ویلچر شود؟ آیا حادثه از قبل خبر می کند؟ آیا یک ویلچر ران خودی و غیرخودی دارد؟
یادم آمد که این حقوق بشر، نه پیچیده است ونه سیاسی. اتقاقن یک حقوق بشر خیلی خیلی ساده است. همه شهروندان باید از حقوق مساوی برخوردار باشند. همین. آن که ویلچر دارد هم باید بتواند از خانه بیرون بیاید، حرکت کند، از وسایل نقلیه عمومی استفاده کند و خرید کند. باید بتواند راحت وارد ساختمان یا فروشگاه شود. حق حرکت برای او از حقوق اولیه و اساسی است. حالا آزادی بیان و این ها پیشکشش باشد.
این همان چیزی است که من هم از حقوق بشر می فهمم. همه حقوق مساوی داشته باشند. همین. گزارشی می خواندم درباره این که در آمریکا و در بورلی هیلز که ایرانیان از قضا ثروتمند و بانفوذ زیادی حضور دارند، برگه های رای دو زبانه فارسی و انگلیسی است و مدارس هم سیزده روز نوروز را تعطیل هستند. اما هنوز حق حرکت که هیچ، در هواپیماهای ما به زبان های محلی رایج خودمان نه سلام خشک و خالی می شود و نه خداحافظی.
حقوق بشر خوب است اما همه اش هم سیاسی کاری نیست. خیلی هایش همین حقوق خیلی خیلی ساده و خیلی خیلی پیش پا افتاده و از قضا خیلی خیلی خیلی ضروری ماهاست. همین خودمان و همین اطرافیانمان.
عالی بود. زنده باد به این نگاه.
ممنون از توجه تو بامدادی عزیز.
بله کلا خوش به حالمان که اینجا ایران است!
شاید کمی بیش از خوش به حالی.
[…] یک حقوق بشر خیلی ž… یادم آمد که این حقوق بشر، نه پیچیده است ونه سیاسی. اتقاقن یک حقوق بشر خیلی خیلی ساده است. همه شهروندان باید از حقوق مساوی برخوردار باشند. همین. آن که ویلچر دارد هم باید بتواند از خانه بیرون بیاید، حرکت کند، از وسایل نقلیه عمومی استفاده کند و خرید کند. باید بتواند راحت وارد ساختمان یا فروشگاه شود. حق حرکت برای او از حقوق اولیه و اساسی است. حالا آزادی بیان و این ها پیشکشش باشد. این همان چیزی است که من هم از حقوق بشر می فهمم. همه حقوق مساوی داشته باشند. همین. گزارشی می خواندم درباره این که در آمریکا و در بورلی هیلز که ایرانیان از قضا ثروتمند و بانفوذ زیادی حضور دارند، برگه های رای دو زبانه فارسی و انگلیسی است و مدارس هم سیزده روز نوروز را تعطیل هستند. اما هنوز حق حرکت که هیچ، در هواپیماهای ما به زبان های محلی رایج خودمان نه سلام خشک و خالی می شود و نه خداحافظی. حقوق بشر خوب است اما همه اش هم سیاسی کاری نیست. خیلی هایش همین حقوق خیلی خیلی ساده و خیلی خیلی پیش پا افتاده و از قضا خیلی خیلی خیلی ضروری ماهاست. همین خودمان و همین اطرافیانمان. […]
ممنون کمانگیر. به قول خودت چاکریم.
خدا کنه این کامنت بیادش… چون دارم از طریق قیلثرسکن کامنت میدم…
البته اگر نشد از طریق فیس بوک کامنتم رو درمورد مطلب دوباره میفرستم….
عرض شود که خواستم بگم: خیلی عالی بودش…. یعنی درواقع خود متن هم بسیار ساده به پیچیدگی حقوق بشر پرداخت…. و خیلی ساده فهمیدیم که بابا حقوق بشر اون ور کجا و حقوق بشر این ور کجا…
الان تو تلویزیون مرتب دارن تبلیغ 12 فروردین رو میکنند و مردم بدبخت هم نشستن پای رسانه ملی تا ببینن این تبلیغات سیاسی تا کی میخواد ادامه داشته باشه و کی مسابقه فوتبال لعنتی رو میشه دید….
خلاصه من این مطلب رو لینکیدم… آخه شیرین بود… شیرین…
دستت درد نکنه که با این دردسر ها کماکان هم می خونی و هم کامنت می زاری. دمت گرم دوست خوب.
سلام. یادمه وقتی از حقوق بشر صحبت میشد فکر میکردم چرا هی میگن ایران ناقض حقوق بشره؟ ما که اینجا زندگی راحتی داریم. خلاصه در دوره دانشگاه بود که دیدم ما عادت کردیم به این زندگی. دیدم که غافلم از اینکه ما حتی از حقوق اولیه بشری هم برخوردار نیستیم. منظورم زندگی خصوصیه افراده. ما حق انتخاب لباس نداریم چه برسد به حقوق بزرگتری چون آزادی بیان…
فوق العاده بود مطلبیون. ممنون
خیلی ممنون از شما. 🙂
با سلام و درود – حقوق بشر ؟ آزادی … همونطور که گفتی خیلی ساده است … آنقدر ساده که کوروش چند هزار سال پیش قوانین حقوق بشر رو تدوین کرد … قوانینی که بعد از 2500 سال هنوز هیچ تفاوتی نکردن … حقوق ما خیلی ساده است … هیچ کس به حریم کسی تجاوز نکنه … هر کس محترم باشه … منشور حقوق بشر رو کی نخونده ؟ اینجا بخونیدش
http://roxeen.net/history/cyrus-cilinder.html
ببخشید دیر جواب میدم محمد جان، کامنت شما روفته بود توی اسپم نمی دونم چرا. ولی مرسی از لینکی که دادین و مطمئنن با منشور حقوق بشر کم و بیش آشنا هستیم ولی می خواستم بگم حقوق بشر همه اش هم اخ و تف و سیاسی بازی نیست، از قضا ابزاری هست برای زندگی بهتر برای همه. باز هم ممنون .
[…] یک حقوق بشر خیلی ساده « لویاتان نوشتهی کوتاه و یک مثال ساده و مهم از حقوق بشر. حقوق بشر خوب است اما همه اش هم سیاسی کاری نیست. خیلی هایش همین حقوق خیلی خیلی ساده و خیلی خیلی پیش پا افتاده و از قضا خیلی خیلی خیلی ضروری ماهاست. همین خودمان و همین اطرافیانمان. […]
مثال بسیاری خوبی از رعایت حقوق بشر بود. حقوق بشر چون اسم بزرگی دارد، همه دنبال مثال ها و نمونه های بزرگ می روند مثل حق بر آزادی بیان یا … اما تا زمانی که این موارد کوچک که ریز اتفاقا خیلی هم مشکل نیستند اگر ریشه ای با انها برخورد شود، حل نشوند، حقوق بزرگتر هم به دست نمی ایند.
سپاس از نظرتون سیدعلی.
حقوق بشر از کوچکترین برخوردهای اجتماعی تک تک ما با هم شکل می گیرد . وقتی در رانندگی به حق هم احترام نمی گذاریم به صرف اینکه قوی تریم ، وقتی هم مثلا مسئول اتوبوسرانی شویم نیازی حس نمی کنیم که برای یک فرد با ویلچر امکاناتی بوجود بیاوریم چون خودمان راحتیم.
درکل میدونین یک نظام می خواد، این جور مسائل به خودی خودش حل نمیشه، دست کم پاولوف این رو خوب ثابت کرده.